حرمسرای دوران قاجار زنان عجیبی داشته اسـت و جالبه بدونید بسیاری از این زنان حشری و شهوتران بودن در ادامه با از زنان هوسران سکسی دوران قاجار بیشتر بخوانید! «+عکس» برترین بت را دنبال کنید .
مروری جالب و خواندنی بر گوشه هایي از تاریخ ایران زنان حرمسرای قاجار و ماجراهای جالب و خواندنی آنها خالی از لطف نیست. با ما همراه باشید.
تا قبل از سفر ناصرالدین بـه فرنگ، سفر شاهانه مختص شکار و جنگ بود اما ناصرالدین تنها چند جنگ مختصر کرد، از شکار خسته شد و این سنت شاهانه را شکست.
سفر ناصرالدین در دورۀ آداب دیپلماتیک بود. مشکل این نبود کـه ایران آن روز این آداب را نمی دانست، بالاخره رنگهاي پرچم را میشد یک ترتیبی برایش قایل شد و شیر و خورشیدش هم کـه از قبل بود، بـه مطربهاي همراه هم میشد گفت یک چیزی همین جور دلی بزنند ولی ملکه داشتن دیگر گرفتاری بود.
از ابتدای قصدِ سفر، این انتخابِ ملکه، دردِ شاه و اطرافیان بود، در حرم هم از قبل، بین امینه اقدس و انیس الدوله، رقابت بود کـه البته این رقابت را در آخر انیس الدوله برد و شد ملکۀ ایران. باقی زنها ماندند در حرمسرا، دعاگو تا شاه از سفر برگردد. این نامه و تلگرافها شرح فراقِ زنهاي حرم و اهل حرم اسـت بـه شاهِ در سفر.
بیشتر بخوانید: زنان روسی با این مردان فقط میتوانند سکس کنند!! «+عکس»
جواب حسب الامر بـه حضور مبارک عرضه میدارد. از سلامتی وجود مبارک در ورود رشت تلگراف شده بود، شکر خدا را بجا آوردیم. احوال من و شاهزادگان و جمیع اهالی حرم الحمدلله خوب اسـت. خبر تازه کـه قابل عرض باشد نیست. دو روز اسـت بـه جهت دعاگویی نشستن کشتی بـه حضرت عبدالعظیم آمدهام، آن شاءالله دعای بی ریای من اجابت خواهد بود. خداوند در همه جا حافظ آن وجود پاک هست، آن شاءالله. مهدعلیا
آنشاءالله امروز صبح چهارشنبه تلگراف سلامتی وجود مبارک رسید، در حقیقت عید مبارک شد، از احوالات بخواهید، امروز عید حرمها را بـه ناهار در بالاخانۀ شمس الدوله مهمانی کردم، همین حالا از ناهار فارغ شده نشستهایم، بـهجز دعای دولت شـما کاری نیست، وردِ زبان همه شب و روز همهمان اسـت.
احوالِ جمیع حرمها خوب اسـت ولی از دوری حضور مبارک همه کاهیده و افسرده هستند. من هم هرروز می آیم اینها را مثل بچه بازی می دهم ولی تاثیری ندارد، درد خودم از همه این ها بالاتر اسـت، شب و روز به جز اشک چشم کار دیگر ندارم، ببینید چه خبر اسـت کـه هر کاری میکنم شیرازی کوچکه خنده کند، ممکن نمیشود.
خداوند عالم آنشاءالله وجود مبارک شـما را از جمیع بلیات حفظ کند. اینروزها دیگر رسیدن انزلی و نشستن دریا نزدیک اسـت، همه را بـه گرفتن ختم و دعا مشغولم، آنشاءالله بـه شـما خوش خواهد گذشت از تماشاها و سیاحتها ولی آنشاءالله بـه فراموشخانه تشریف نخواهید برد، اگر ببرید شیر هشت ماه داده را حلال نخواهم کرد. آنشاءالله فراموش نخواهید کرد.
قربانت شوم احوال …. خان با بچههایش الحمدالله خوب اسـت. همیشه ماچش میکنم. احوال …. خوب اسـت همان اتاق …… نشسته اسـت درس میخواند گاهی با شاهزادهها بازی می کند. آنشاءالله روزی باشد کـه مژدۀ تشریف آوردن پادشاه رابا تلگراف بشنویم، قربانت شوم، دستبند مرا فراموش نفرمایید. خداوند جان مرا بـه قربان شـما بکند. آنشاءالله.
مهدعلیا
قبل از سفرِ شاه یکی از مقربان ناصرالدین ببریخان بود. گربهاي آلاپلنگی کـه وسیلهاي بود برای تقرب بـه سلطان. در غیاب شاه هم زنهاي حرم با تر و خشک کردن ببریخان سعی میکردند خودشان را در دل او جا کنند.
بیشتر بخوانید: اعتراض زنان لخت آرژانتینی «+عکس»
از احوالات کمینه بخواهید بعد از لطف خداوند و از تصدق فرق همایون الحمدلله سلامت هستم و از گرمای تهران جان در بُردم. قبلۀ عالم مرخص فرموده بروم اقدسیه، بعد فکر کردم مبادا مردم دربارۀ بنده حرف کم زیادی بزنند باعث اتلاف آبروی من باشد، ترک اقدسیه را کردم، گرما را خوردم، الحمدلله گرما هم تمام شد، حالا شب و روز خودم را نمی دانم، از شوق ذوقی کـه دارم قبلۀ عالم تشریف فرما می شود.
آنشاءالله روزی باشد بـه سلامت موکب همایون تشریف فرما شود، بـه زیارت خاک پای همایون مشرف شوم. زمین را سجده نمایم. شکرانه خداوند را بجا آورم. عرض دیگر قبله عالم نمی داند کمینه امسال چقدر غصه دربارۀ ببری خوردم، یک روز دستش باد کرد، نشستم گریه کردم، دوا درمان کردم خوب شد. یک دفعه دیگر یک دانه دندانش افتاد باز گریه کردم. آن وقت بـه خاطر کمینه آمد، بارها قبله عالم میفرمود سر سفره ببری خان ….. من اسـت حالا درستش کردند، شد.
دیگر روز کـه میشد ببری خان بغلم بود، هرگوشه خنک بود وی را میبردم، مبادا گرما صدمه بخورد، حالا خوب چاق شده اسـت. آنشاءالله مراجعت فرمودید بازهم ببری خان سر شـما را گرم میکند هر گاه بخواهید بدانید در چکار هستم، عکس خانه را درست میکنم، ببری خان کـه ….. دندان افتاده اسـت، پیش من اسـت، آنشاءالله از در دولت کـه وارد شدید ….. دندان افتاده روی شانه من اسـت.
خاک پای مبارک را میبوسم. دیگر آرزویی ندارم و یک سرداری پیشکش ارسال خدمت شد. چون عادت موران اسـت ران ملخی نزد سلیمان برند، آنشاءالله قبول میفرمایید. فیل غوز را فرستادم قبلۀ عالم احوالپرسی بکند تعریف نماید، قدری خنده بکنید، جواب عریضه را التفات فرمایید. ذوق نمایم.
باقی عمرکم طویل عدوکم دلیل. غیرت شاهی طاقتِ شاه را طاق کرد. زنِ آفتاب مهتاب ندیدۀ حرم بایستی در مجالس میآمد و با مردانِ نامحرم همراهی میکرد، همین شد کـه شاه انیسالدوله را برگرداند ایران و باقی سفرش را تنها رفت. انیس الدوله هم شد دست بـه دعایِ شاه در سفر.
از نیاوران بـه حضور مبارک اعلیحضرت قدرقدرت شاهنشاه روحنافداه عرض می شود؛ از مژدۀ سلامتی وجود مبارک تشکر نمودم، خاصه باری ورود بـه انزلی. بـه این مژده گر جان فشانم رواست. زبان کمینه عاجز اسـت بـه شکرانۀ این نعمت. نمیداند چگونه شکرگزاری نماید کـه سزاوار خداوند یگانه باشد. الحمدلله کمینه هم با همراهان نهایت صحت را داریم، هیچ یکی را تکسری نیست. کمینه هم از دیر آمدن تلگراف مشوش بود، حالا آسوده شدم، خاطرمبارک از هر بابت آسوده باشد.
انیس الدوله
از التفات حضرت اقدس شهریاری روحنا فداه الحمدلله احوالم بسیار خوب اسـت، از تشریف آوردن قبله عالم جان رفته دوباره بـه تن آمد و از این خوشحالی ساعتی هزار مرتبه شکرانه خدا را بـه جا میآورم.
عکس قبله عالم رسید، قسمت شد، عکس علی حده کـه مرحمت فرموده بودید در روی صندلی در بین حیاط گذاشتم، خانمها عصرها می آیند زیارت میکنند. ببریخان عرض بندگی میرساند. صبح تا شام مشغول درست کردن عکسخانه خانه قبله عالم هستم.
خواجه ها چه کسانی بودند و چه جایگاهی در دربار داشتند؟ در اوایل نوجوانی، خواجه ها را بین هفت تا ۱۰ سالگی اخته می کردند و بدین ترتیب بعد از اخته کردن بـه انها خواجه، اخته یا آغا میگفتند. ظاهر آنها بیشتر زنانه بودو سنشان از ظاهرشان قابل تشخیص نبود. این خواجگان هم از سفید پوستان قفقازی و هم اسیران سیاه پوستان آفریقایی بودند.
گاهی اوقات خلافکاران و مجرمینی کـه تجاوز انجام داده بودند، نیز اخته میشدند. پس از اخته شدن، اگر زنده می ماندند زندگی بـه کامشان می شد. چرا کـه داشتن خواجه سفید پوست عنصری تجملی در دربار بـه حساب می آمد. قیمت یک خواجه حداقل سه برابر سایر غلامان بود. خواجه باشی و سر خواجه ها اغلب درآمد خوبی داشتند و حقوق خوبی نیز دریافت می کردند.
آنها نه تنها اتاقی در اندرونی کـه خانه اي هم در شهر داشتند. ناصرالدین شاه در نهایت پس از مرگ خواجه ها صاحب دارایی هاي آنها می شد، در نتیجه در رسیدگی بـه آنها کم نمی گذاشت. خواجه ها در خدمت زنان حرمسرا در دوران ناصرالدین شاه، تعداد خواجه هاي حرمسرا نیز بـه بیش از ۹۰ نفر میرسید و شاه خودش هفت خواجه ویژه داشت کـه از میان آنها میتوان بـه آغا بشیر، آغا محمدخان و آغا غلامعلی نیز اشاره کرد.
آغا بشیر کـه از وی بـه عنوان خواجه نخست ناصرالدین شاه یاد میشود از جایگاه ویژهاي برخوردار بودو علیرغم قانونی کـه برای منع زن گرفتن خواجه ها وجود داشت، پس از مرگ محمدشاه، یکی از زیباترین زنان وی را بـه همسری انتخاب کرد. وظیفه خواجه سرایان محافظت از حیاطی بود کـه مخصوص زنان بودو اغلب همانجا نیز زندگی می کردند.
ریاست خواجه ها با یک نفر سر خواجه بودو خود این سرخواجه ها زیر دست آغاباشی، رئیس حرمسرا و خواجه ها بودند. تعداد خواجگانی کـه در خدمت زنان حرمسرا بودند بستگی بـه این داشت کـه آن زن تا چه حد مورد علاقه و محبت شاه قرار داشت. بیشتر خانم هاي دربار یک تا دو خواجه داشتند؛ البته زنان درجه سه حرمسرا، خواجه نداشتند. خواجگان دربار ناصرالدین شاه کلیددار خزانه سلطنتی بودند و همچنین وظیفه مراقبت از غذای شاه را بر عهده داشتند.